ايليا جيگري ايليا جيگري ، تا این لحظه: 15 سال و 3 ماه و 21 روز سن داره

ايليا نفس مامان ليلا

خاطرات شمال 1 آبان 92

1392/8/14 8:51
414 بازدید
اشتراک گذاری

روز چهارشنبه ساعت 2 از اداره مرخصی گرفتم و با مامان جون و آقاجون و آجی به طرف شمال به راه افتادیم . حول و حوش ساعت 8 شب به ویلای مامان جون رسیدیم .از لحظه ای که پای ما به شمال رسید باران خیلی شدیدی شروع شد .

 مامان جون و آجی و ایلیا جونم

مامانی و ایلیا جیگری

باران به حدی شدید بود که حتی برای یه لحظه هم نمی شد از خونه بیرون اومد .

ایلیا با دیدن بارون و اون همه آب به وجد اومده بود و هر چی که می گقتم سرما میخوری گوشش بدهکار نبود . از زیر بارون بودن کلی ذوق میکرد چون تمام حياط رو آب گرفته بود .

فدات بشم الهی که اینطوری زیر بارون ذوق میکنی و جیغ میکشی .

به تنهایی شروع کردی به بازی کردن با آتاری . چون ما هر جا میریم آتاری تو رو با خودمون میبریم تا شاید یه کم تو رو مشغول کنه و از شیطنتت کم بشه .

يه کم که بازی کردی حوصلت سر رفت چون خونه خودمون اینجور موقعها به بابایی گیر میدی که باهات بازی کنه ولی چون بابایی با ما نیومده بود زورت به آقاجون رسید . از تو اصرار و از آقاجون انکار که بچه جون منو چه به آتاری بازی . تو هم سر آقا جونو كه كلي هم خوابش ميومد ، گذاشتی روی پاهات و داری براش توضیح میدی که بازی بن تن چه جوریه . طفلکی آقاجون ، دیوار کوتاه تر از اون پیدا نکردی .

حالا اینجا دیگه آقاجون همبازی تو شده .

 

فكر كنم آقاجون داره اشتباه بازی میکنه و تو داری بهش یادآوری میکنی .

به نظر ميرسه  آقاجون دیگه یاد گرفته و داره درست بازي ميكنه که دوتاییون اینقدر خوشحالید .

این دو تا عکس  رو هم از باغ ترب مامان جون گرفتم . کل باغ با ترب و برگهای بزرگش پر شده .

این لوبیا ها را هم همسایه مامان جون زحمتش رو کشیده و برای من از باغ ویلای مامان جونی چیده واقعا چه لوبیا سبز تازه و سبزی بود .

مامان جون و پری خانم همسایه ویلای مامان جون که دارند زحمت تمیز کردن لوبیا سبزها را برای مامانی می کشند . دستشون درد نکنه . این هم سوغاتی از شمال .

روز جمعه که می خواستیم به تهران برگردیم هوا تقریبا خوب و صاف شده بود .

 واقعا سفر پاييزي دلچسبي بود با اينكه هوا خيلي باروني بود .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

زهرا مامان ایلیا (شیرین تر از عسل )
10 آذر 92 16:28
ما هم اصلیتمون شمالیه ( لاهیجان) اما تهران دنیا امدم و تهران زندگی میکنیم عاشق لطف و صفای شمالم مخصوصا غداهاش اب و هواش و.....خوشحالم که باهاتون اشنا شدم خیلی پسر نازی داری خدا حفظش کنه
ليلا مامانيه ايليا
پاسخ
عزيزم ! من هم خيلي خوشحالم كه با يك همشهري آشنا شدم من فقط در شمال به دنيا اومدم وتهران زندگي مي كنم اما اصليتمون شماليه و افتخار مي كنم . با اجازه شما رو به لينك دوستانمون اضافه كردم .