چهار ماهگي ايليا جونم
3 خرداد ساعت 8 شب
عمو امين يه تخت بادي خريده بود وقتي اونو باد كرد يه تختخواب مشكي و خيلي بزرگ شد وقتي تو رو روي اون گذاشتم خيلي خوشت اومد و اينجوري روش لم دادي .
هستي و ايليا جونم
عسلي و ايليا جونم
وقتي ايليا جونم دختر ميشه .
مامان جون تو خونشون يه تاب واسه شما كوچولوها بسته بودند . وقتي تو رو روي تاب ميذاشتم به 5 دقيقه نمي كشيد كه خوابت ميبرد . توي عكس دقت كن چقدر چشات خواب آلود شده .
و بالاخره خوابت برد . چه خوابوندن بي درد سري .
با مامان جوني رفته بودي حموم .
ايليا در هياهوي انتخابات رياست جمهوري سال 88
18 خرداد ساعت 7 بعد از ظهر
30 خرداد ساعت 2:30 بعد از ظهر
دايي عباس و ايليا جونم
دايي عباس تازه ازدواج كرده و هنوز بچه دار نشدن به خاطر همين خيلي تو رو دوست داره و تقريبا يه روز در ميون براي ديدن تو ميومد خونمون .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی