رفتن به باغ وحش
روز جمعه 11 بهمن تصميم گرفتيم كه بچه ها رو ببريم باغ وحش ارم ، البته نظريه از طرف دايي علي بود .
ايليا براي اولين بار بود كه يه سري از حيوونا رو از نزديك ميديد و خيلي براش تازگي داشت .
قفس خرسها
قفس شترمرغها
قفس آهوها
قفس ميمونها
هستي جون و عسل جون در حال نگاه كردن به قفس گوزنها
تمساح ها
مارها
سمندر
لاك پشت
مارماهي
پليكان
ايليا جيگري مامان در حال غذا دادن به اردكها
قفس ببرها
قفس شير - سلطان جنگل
قفس خرگوشها
البته ايليا جونم هم به داخل قفس خرگوشها رفت و هي دنبال خرگوشهاي بيچاره مي كرد و اونها رو از هر رنگي مي گرفت و مياورد جلوي قفس ميگذاشت و به ماماني مي گفت: بفرما . خلاصه با يه زوري تونستيم از داخل قفس خرگوشها درش بياريم .
شتر
قفس گرگها
عزيز دل مامان اينجا روبه روي آقا گرگه وايساده و داره صداي گرگه رو در مياره . آقا گرگه هم مات و مبهوت به ايليا خيره شده .
پايان يك گردش علمي براي ايليا نفس مامان .