گفتني هاي براي ايليا نفسم

عشق من ! قسم به چشماي سيات ، قسم به ناز تو نگاهت ،‌ نميدونم چه جوري بگم كه:

مي خوامـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت . 

نازنينم ! امروز اولين روز ماه تولد توست . بهمني من ! اين روزها آخرين روزهاي چهارمين سالگردت مي باشد .كم كم به پنجمين سالگرد تولدت نزديك مي شويم  و من مي خواهم ذره اي از ناگفتنيهايم را برايت بازگو كنم .

دردونه قشنگم  ! اين روزها كه برايت مي نويسم درست با تو پسر كوچولوي نازم ،‌روزهاي كودكيم را مرور مي كنم و اين همه نوشته از سر شوق بيشتر به خاطر خودم است تا بتوانم فردا روزي با هر نگاه به صفحات دلنوشته هايم كه همه از جنس توست ، بيشتر  سالهاي رفته با تو بودن را ، تداعي كنم .

فرشته نقلي مامان!‌ بگذار زندگي را برايت همچون اسباب بازي هاي داخل پارك معنا كنم . بلنديها را تجربه كن مانند بالا رفتن از پله هاي سرسره ولي پايين آمدن از سرسره را تجربه نكن چون دل كوچكت به يكباره خالي مي شود نكند كه خداي ناكرده يكباره از بالا به پايين فرود بيايي . الا كلنگ را تجربه كن چون زندگي تو را براي بالا و پايين بردن سريع بزرگ مي كند .

نازنينم !  هميشه خوشبخت باش و خوشبخت زندگي كن و همان كسي باش كه مي خواهي . اگر ديگران آن را دوست ندارند بگذار نداشته باشند . ياد بگير كه خودت خوشبختي را انتخاب كني چون خوشبخت بودن و خوشبخت شدن يك انتخاب است نه تقدير. زماني كه به چيزي رسيدي و احساس كردي كه آن عشق است و بدون آن نمي تواني نفس بكشي ،‌ سعي كن محكم نگاهش داري چون ممكن است كه ديگر اتفاق نيفتد .

من برايت مي نويسم تا فردا از شيريني دنياي كودكيت با خبر باشي و روزي اين گنجينه را به خودت مي سپارم ولي آن روز صدايت ، طنين مردانگي دارد . آن روز نگاهت بهار جواني دارد .

                           كسي كه لحظه به لحظه هاي زندگيت را فراموش نخواهد كرد .

                                                                                     مامان ليلا