روزمره گيهاي ايليا

امسال بايد ايليا جونم رو به پيش دبستاني مي فرستادم ولي چون خودش ماشالله رياضي رو خوب بلده و خيلي هم كوچيكه ، اين كارو نكردم چون هم دستشويي رفتن رو به تنهايي بلد نيست و هم نميتونه صبح زود بلند شه  و هم احساس مي كنم كه نتونه از پس خودش بر بياد . البته شايد نفرستادن من و دلسوزي بي موردم ، درست نبوده و رفتن ايليا به پيش دبستان براش بهتر بود تا هر چه زودتر با محيط مدرسه آشنا بشه ولي چون دل به خواه بود من ضرورتي ندونستم و تمام كتابهاي پيش دبستان را تازه از كتابهاي خود مدرسه هم بيشتر براش تهيه كردم و هر روز خودم و آجيش باهاش كار مي كنيم .

خودش هم اينقدر علاقه داره كه روزي دو يا سه بار كتابها رو مياره و ميگه كه بهم درس ياد بديد . 6 تا كتاب رياضي رو 4 تا 5 روزه تموم كرد ولي زبان آموزي ( يادگيري حروف فارسي )‌ را اصلا دوست نداره و رنگ كردن رياضي رو هم دوست نداره و همش ميگه ميشه اينارو انجام ندم .خدا كنه بعدا علاقه پيدا كنه و در مدرسه براش مشكلي پيش نياد .

قبل از اينكه رياضي باهاش كار كنم فكر مي كرد كه رياضي بايد انگليسي نوشته بشه و تمام شماره ها رو انگليسي مي نوشت ولي الان ياد گرفته و شماره ها رو فارسي هم مي نويسه .